عکسسسسسسسسسس!!!!
اینجا رفتیم پارک و شما روی سرسره در حال تماشای اطراف هستی! اینجا هم زیر پل زیبای اهواز هستیم ...
نویسنده :
شهناز
17:37
آخرش آره يا نه؟؟؟!
دختركم شيريني زندگي مامان و بابا نميدوني كه چقدر از داشتنت خوشحاليم. تو به زندگي ما رنگ دادي. مهمونمون اومد و رفت و تو اين مدت همش در حال خوش گذروني و گشت و گذار بوديم بخاطر همين هم نرسيدم كه وبلاگت رو آپديت كنم. دو سه روزي ميشه كه بله و نه رو به جا استفاده ميكني و انقدر بانمك ميشي كه من فقط همين جوري بوست ميكنم!! ديشب ني ني ت رو برداشتي و بردي گذاشتيش روي صندلي و بعدم با اون قد كوچولوت بدو بدو رفتي پتوت رو آوردي و كشيدي روش،من كه همين جوري مات نگاهت ميكردم، قربونت برم كه انقدر با محبتي. كاشكي ميفهميدي كه تو جامعه ي ما هر چقدر گرگي در لباس بره باشي بيشتر پيشرفت ميكني!محبت كردن به همه خوب نيست د...
نویسنده :
شهناز
17:29
بازیهای آیلین!
کلا عاشق بالا رفتن از وسایل هستی!یکی از بازیهای مورد علاقه ت بالا رفتن از ۳چرخه ته! بازی بعدی رفتن روی میز تلوزیون و ور رفتن با سیم های پشتشه! و میرسیم به بازی همیشگیت یعنی بهم ریختن اتاق!! اینم بازی جدیدته بازی با صندوقچه!!! ...
نویسنده :
شهناز
1:30
آیلین در پارکینگ!
میخواستیم بریم بیرون و هر کاری کردم نذاشتی کلاه بذارم سرت!! ...
نویسنده :
شهناز
1:18
شناخت اجزای صورت به روایت تصویر!
موهات کو؟؟؟ سرت کو؟؟ چشمات؟؟؟ دماغت؟؟؟ گوشت؟؟ زبونت؟؟؟ دندونات؟؟ ...
نویسنده :
شهناز
1:09
و باز هم پيشرفت
دختركم آيلينكم امروز روز خيلي خوبي بود ديگه اجزاي صورت رو كامل ياد گرفتي امروز دندون و ابرو رو هم نشون دادي و منو خيلي خوشحال كردي ديگه واسه خودت خانومي شدي. عصري وقتي داشتي بازي ميكردي يهو گفتي جيش و اشاره كردي به دستشويي،راستش حال نداشتم و فكر ميكردم مثل هميشه سر كاريه واسه همين هم اهميت ندادم اما تو دوباره تكرار كردي و رفتي سمت توالت.منم اومدم دنبالت و پوشكت رو باز كردم و نشوندمت رو توالت و ديدم كه بعلههههه هر دو تا دستشوييت رو كردي و انقدر خوشحال شدم كه همين جوري هي بوست ميكردم الهي قربونت برم كه انقدر گلي. شب هم عمو مجتبي و خاله زهرا اومدن و شما كلي آتيش سوزوندي. نزديكاي ١٢ بود بردمت خوابوندمت مشغول ب...
نویسنده :
شهناز
0:36
وقتي آيلين خيلي خوب ميشود!!!
آيلينكم ازت راضيم دخترم! فقط همينو ميتونم بگم! از وقتي شبها قبل از خواب بهت يه كاسه پر سرلاك ميدم،تا صبح بدون وقفه ميخوابي و اصلا شير نميخواي و بيدار نميشي. وقتي فكر ميكنم كه بعد از چقدر عذاب و نخوابيدن به اين نتيجه رسيدم كه گرسنه بودي هم ناراحت ميشم و هم خنده ام ميگيره!!!! اشكال نداره اينم تجربه ايه واسه خودش! امروز بردمت خانه ي بازي.البته امروز بار دومي بود كه ميبردمت اينجا. ٢ تا اتاقه كه يكيش واسه كوچولوهايي مثل شماست و يكيش واسه كوچولوهاي يكم بزرگتر! از قبل هم ميتونستم حدس بزنم كه حسابي به اينجا علاقه مند خواهي شد.چون پر از ني ني هست و شما هم كه عاشق ني ني. وقتي ميريم اونجا كلي خست...
نویسنده :
شهناز
0:34