آيلين،گريه گريه گريه...
دختركم امروز از بس نق زدي و گريه كردي دوست داشتم خودم رو از تراس پرت كنم پايين. نميدونم چه ت شده بود فقط گريه ميكردي و البته همچنان هم ادامه داره،الان نانا جون رو از سر جاش بلند كردي تا تلوزيون رو برات روشن كنه و ناناجون سعي در خوابوندنت داره اما هي داري غر ميزني و ميگي كه كانال رو عوض كنه. از گفتن جمله ي تكراريه فكر كنم از دندونته متنفرم... از ٤ ماهگيت سر دندونات اعصاب خوردي داشتيم تا الان. در هم نميان راحت بشيم بخدا نميدوني با بد اخلاقي هات و گريه هات چه استرسي به آدم وارد ميكني. خبر خوب اينكه همين الان خوابت برد و من ميتونم يه نفس راحت بكشم انگااااار. امروز كلا همش بهونه گرفتي و بعد از چند روز د...
نویسنده :
شهناز
13:18