تولد خاله شيرين
دختركم
ديشب بعد از آپ ديت كردن وبلاگت بيدار شدي و همون طور كه نوشته بودم بدبخت شدم چون شما تا ساعت ٤ بيدار بودي!!!!
امشب تولد خاله شيرين بود و ما شما رو نبرديم!!!
الهي قربونت برم من امشب گذاشتيمت پيش عمه شيوا كه خيلي هم دوستش داري و تا برسيم خونه خوابت برد انقده دوست دارم بوست كنم الان
قبل از رفتن به خونه ي مامان جونت انقدر اذيتم كردي كه ميخواستم خودمو آتيش بزنم از دستت نميدونم بايد با اين كارت چه برخوردي بكنم منظورم وقتيه كه دست توي حلقت ميكني و بالا مياري ميگن بي توجهي كن بي توجهي كردم و شما همه چي رو بالا آوردي و همهي فرشها رو كثيف كردي انقدر ناراحتم كردي كه نگو واقعا نميدونم با اين رفتارت بايد چيكار كنم....
خيلي دوستت داره ماماني
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی