فردا بابايي مياد
عزيزكم الان كه اين مطلب رو مينويسم تو در حال بازي و شيطنت هستي در واقع قرار بود خواب باشي اما نخوابيدي و داري توي تاريكي بازي ميكني و خرسندي!!!!! مثلا شربت ديفن هيدرامين هم خوردي يعني دارو هم داروهاي قديم!همه چيز آبكي شده گلِ مامان حالت بهتره و ديگه تب نداري و اشتهات هم خوب شده و فقط مشكل خوابته كه كما في السابق به قوت خودش باقيه و ديشب دقيقا نيم ساعتي يكبار بيدار شدي و من رو داغون كردي! قيافه ي من صبح ديدن داشت!!!!! جيگرم بابايي فردا مياد اراك تا ما رو ببره به خونه! از صبح مشغول تميز كردن خونه بوده ديگه خودت حدس بزن كه چه خبر بوده خونه!!!! فردا احتمالا ٥ صبح راه ميفته و واسه ناهار ميرسه دلش برامون يه ذره شده دقيقا مثل مااااا نخي...
نویسنده :
شهناز
16:07