يكروز خوب در خانه بازي دردونه.
آيلينكم
عشقم
امروز عصري تصميم گرفتم ببرمت خانه بازي خيلي وقت بود نبرده بودمت متاسفانه كالسكه ت تو ماشين بابات بود ولي من اصلا حاضر نبودم كه بمونيم تو خونه.
واسه همين دستت رو گرفتم و پياده رفتيم!
بماند كه وسطاي راه خسته شدي و من رو از كت و كول انداختي!! ا
ونجا كه طبق معمول تمام توجهت به ني ني ها بود و دنبال تك تك شون راه ميفتادي و خيره نگاهشون ميكردي
كلي بازي كردي
با يه ني ني هم دوست شدي كه از خودت كمي كوچيكتر بود كلي با هم نشستيد و بي سروصدا بازي كرديد
امروز به نسبت قبل پيشرفت بيشتري داشتي
قبلا توي استخر توپ اصلا نميرفتي اما امروز رفتي و مدتي توش نشستي
قبلا از توي تونلها رد نميشدي اما امروز چند بار رد شدي
كلا روز خوبي بود يك ساعت و نيم اونجا بوديم و شما حسابي خسته شدي جوريكه برگشتني اصلا راه نيومدي و همش تو بغلم بودي و محكم گرفته بوديم و هي بوسم ميكردي!!
تازه وسط خيابون دست به كار شده بودي و شير ميخواستي!!!!
خيلي خوشحالم ازينكه امروز بردمت خانه بازي.
خوشحالم كه بچه ها رو دوست داري.
البته هنوز مشكل سابقت سر جاشه و اونم اينه كه فكر ميكني با هرچي بازي كردي ميشه مال خودت و كسي نبايد ازش استفاده كنه.
امروز دنبال يه دختر كرده بودي و ميخواستي بزنيش كه چرا از سرسره رفته بالا.
البته همه ي بچه هاي اونجا اينجوري هستن!
اميدوارم اين اخلاقت رو ترك كني.
مامان خيلي دوستت داره و حسابي خسته س
شب بخیررررر