آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهانه ی زندگی من....آیلین

آيلين و دكتر!!

1392/2/11 0:34
نویسنده : شهناز
334 بازدید
اشتراک گذاری

دختركم

امروز بخاطر دونه هاي ريزي كه زده بودي بردمت دكتر.

دكتر با دقت نگاه كرد و گفت دونه ها شبيه نيش حشرات هستن منم گفتم كه ما تو خونه مون جونور و اين چيزا نداريم.

اما دكتر گفت حتي مورچه هم ميتونه باعث ايجاد اين دونه ها شده باشه.

در نهايت هم پماد كالامين رو برات تجويز كرد كه اگه خارش داشتي برات بزنم.

وزنت هم كرد كه شدي ١٢ كيلو.ماشالا خانوم خانوما.

كلي هم از دستت خنديد!! آخه هي مظلوم نمايي ميكردي و تازگيا يه كار جديدي ياد گرفتي و اونم اينه كه الكي صداي گريه در مياري و بعد دو تا دستت رو روي صورتت ميذاري كه يعني دارم گريه ميكنم،و در همين بين از لاي انگشتات طرف مقابل رو نگاه ميكني و فكر ميكني طرف نميبينه تو رو!!!!!

ازين كارا تو مطب هم كردي و كلي باعث خنده شدي.

موقع نگاه كردن گلوت دكتر يه نگاه به دندونات انداخت و گفت دندونهاي آسياب بالا و پايين همه شون متورم هستن و ظرف چند روز آينده ٤ تاشون باهم در خواهند اومد كه اميدوارم پيشگوييش غلط باشه....

آخراش هم هي اذيت كردي و ميخواستي فرار كني،دكتر هم يه چوب از اونا كه باهاش ته گلو رو ميبينن آورد و گفت اينو ميخواي؟؟ توام با صداي رسا گفتي نههههه!!!

دكتر گفت نميخواي؟باشه و اومد بذاره سر جاش كه با توضيح من كه شما نه رو به جاي بله استفاده ميكني مواجه شد و باز كلي خنديد و چوب رو بهت داد.

از دكتر هم رفتيم خونه ماماني و پيش عمه شيوا.

كلي بازي كردي و خودتو خسته كردي. الانم كه مثل فرشته ها خوابيدي

مامان خيلي خيلي خيلي خيلي دوستت داره

عاشقتم

شب بخير...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ناهید
10 اردیبهشت 92 13:31
ایلینکم.....قربون نه گفتنت برم نههههههه!


خدا نكنه ناناجون.