مسافرت كرج
دختر گلم سلام اگه بدوني چقدر خسته ام ديروز از اراك به سمت كرج حركت كرديم قبل از راه افتادن رفتيم دكتر و گوشواره كفشدوزكيت رو گوشت كرديم كلي گريه كردي كلي از گوشت خون اومد بميرم برات. عصري رسيديم كرج خونه دايي ماماني.ترنم و مامانش هم از كاشان اومده بودن و حسابي جمعمون جمع بود شما هم حسابي دلبري كردي ماماني.اما وقتي خسته شدي جايي واسه خوابيدن شما نبود يعني جا بود ها اما سروصدا نميذاشت بخوابي ودر نهايت به سختي خوابيدي و بخاطر اين خوابيدن شب خوابت نميبرد و حسابي من رو اذيت كردي واقعا اذيت شدم گريه ام گرفته بود ديگه... شب هم بسيار بد خوابيدي و همش بيدار شدي تا صبح و نذاشتي بخوابه مامان صبح زود هم بيدار شدي با سروصداي بقيه و تا الان نخوابيدي ميخواي به همه چيز دست بزني همش بايد دنبالت باشم تا خراب كاري نكني دو بار سرت به تيزيه ميز خورده و گوشت باد كرده انقدر گفتم نه و دست نزن كه خودم خسته شدم دوست دارم زودتر بريم خونه خيلي خسته است مامانت آيلينم.خيلي خسته ...