اولين نوشته ي من براي تو
سلام شايد خيلي دير به فكر افتادم تا برات يه وبلاگ درست كنم در واقع اگه بخوام صادقانه بگم اگه اصرار هاي خاله شهرزادت نبود من هيچ وقت اينكار رو نميكردم! بهرحال الان كه اين مطلب رو مينويسم در حال شيرخوردن هستي تا ايشالا كمي بخوابي!!! آيلينم الان يك سال و يك هفته ت هست و هنوز راه نميري ٤ تا دندون داري و كلي شيطون هستي در حال حاضر هم همگي اراك پيش مامان ناهيدت هستيم. راستي تازه گوشات رو سوراخ كرديم و الان يه جفت گوشواره صورتي تو گوشاي نازت داري بذار از اولش برات بگم... روز نوزدهم آذر سال نود كه سال خرگوش هم بود به دنيا اومدي. خداروشكر به جز ٣ ماه ويار وحشتناكي كه داشتم مشكل ديگه اي توي بارداريم نداشتم داشتم ميگفتم!ساعت ٨:٤٠ صبح با وزن ٣١٩٠ و قد ٤٥ سانتيمتر توي بيمارستان آريا اهواز متولد شدي دختر خوبي بودي از همون اول و خدا روشكر زردي و اين چيزا نگرفتي. ٨ روزت كه بود نافت افتاد وزن گيري و همه چيزت خوب بوده تا الان واكسن هات رو هم زديم و آخريش MMR بود كه هفته پيش زديم برات در حال حاضر چهاردست و پا ميري قدم هاي كوچولو هم بر ميداري و دستت هم به اطراف ميگيري و بلند ميشي و راه ميري مامان و دد و نه و ني ني و توپ و چشم رو ميگي و اكثر حرفامون رو ميفهمي و خيلي خوب و دوست داشتني شدي اگه شبا هم خوب تا صبح بخوابي ديگه همه چيز حللللله!!!!