آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

بهانه ی زندگی من....آیلین

سال جديد،دردسرهاي جديد

آيلينم سال نو رسيد دقيقا روز عيد از صبح از دنده ي كاملا چپ بيدار شدي و بعدش انقدر نق نق كردي كه كاملا عيد رو زهرمارم كردي همش ميخواستي بري توي تراس پيش ماهي ها و دست كني توي حوض طفلي عمه شيوا همش در اختيار شما بود هي ميبردت اونجا و لباسات رو خيس ميكردي و من بايد لباسات رو عوض ميكردم دستام مثل دست پيرزن ها شده از بس لباسات رو شستم بعد نوبت عيد ديدني بود كه انقدر شيطنت كردي تو خونه ي خاله هاي بابات كه مجبور شديم زود برگرديم از در و ديوار بالا ميرفتي، دختر خاله بابايي گفت مطمئنيد اين دختره؟(از بس شيطوني كردي) از غذا خوردنت هم كه هيچي نگم بهتره. چون اصلا غذا نميخوري.شما كه تو خونه روزي ٢ تا كاسه پر سرلاك ميخوري...
12 فروردين 1392

بازي اشكنك داره سر شكستنك داره!

دخترم نميدونم چرا انقدر شيطون شدي؟ اصلا يه جا بند نميشي سر به هوايي همش ميخوري به درو ديوار! امروزم تو مهموني سپردمت دست بابايي و شما هم يه لحظه از غفلت بابايي استفاده كردي و در رفتي و يهو صداي گريه ت رفت هوا صاحبخونه گفت زانوت خرده زمين،ما هم علامتي رو صورت و كله ت نديديم. تو راه برگشت خوابيدي و وقتي رسيديم خونه گذاشتمت تو اتاق و ١ ساعتي خوابيدي و وقتي بيدار شدي ديديم كه پيشونيت قشنگ باد كرده و... انقدر دلم كباب شد واست كه نگو ماماني چرا امروز انقدر گيج و ويجي نميدونم. شايد تاثير داروهاته شايد بخاطر كم خوابيه نميدونم اصلا فردا عازم كاشانيم مامان خيلي دوستت داره خيلي زياد ...
12 فروردين 1392